لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
محبوبیت شهید نزد دیگران
موضوع
محبوبيت شهيد نزد ديگران
راوی
مرتضی نصیری
متن کامل خاطره
یادم هست سال 1362 که جبهه رفته بودم من را فرستادند که با گروه تخریب همکارى کنم. وقتى که به مقر گروه تخریب رسیدم ظهر شده بود. یکى از بچههاى گروه تخریب در حال اذان گفتن بود. همان روز وقتى که با بچههاى گروه آشنا شدم فهمیدم آنکسى که اذان مىگفت. سید هاشم بود. بچههاى گروه همه خوب بودند ولى سید هاشم برایم جذابتر به نظر مىآمد. خیلى زود با هم انس گرفتیم. با همان برخورد اول چنان با هم صمیمى شدیم که از همان روز اول آشنایى، همدیگر را با اسم صدا مىکردیم. شب که شد بعد از شام، چون خسته بودم میخواستم استراحت کنم. دیدم که برادران گروه تخریب گفتند: برنامه قرآن، برنامه هفت سوره هست کسى نخوابد. من نمىدانستم که برنامه هفت سوره چیه؟ سید هاشم برنامه هفت سوره را برایم توضیح داد. دور هم نشستیم. هفت سوره از سورههاى قرآن توسط برادران قرائت شد. بعد از قرائت سید هاشم توضیحاتى درباره آیات قرآن دادند. بعد از آن چند حدیث از ائمه خوانده شد. خلاصه من که تا آن زمان با آن برنامهها آشنایى نداشتم. خیلى برایم رویایى به نظر مىآمد. روح معنوى آن جلسه چنان مرا در اندیشه فرو برد که تقریبا میتوان گفت که شوکه شده بودم. آن شب تا نیمههاى شب بیدار بودم جلسه آن شب چنان در ذهن من نشست که هنوز لحظه لحظههاى آن جلسه توى ذهنم هست، من از خدا به خاطر این قضیه خیلى شاکرم. سید هاشم با چنین لحظههایى در ذهن من خاطره شده است و این یعنى جاودانگى.
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید سیدهاشم آرسته
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5425962