لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
ابتکار و طرحهای نظامی
موضوع
ابتکار و طرحهاي نظامي
راوی
سعید برادران
متن کامل خاطره
فکر می کنم سال 1359 بود که در رابطه با مسایل کارهای تیمی ماموریتی را به همراه برادر حسن آزادی رفتیم . ما ماموریت یافتیم که در خیابان آبکوه یک خانه تیمی را بگیریم و طبیعتاً برادرآزادی مسئول تیم بودند و ما می بایست در مورد مسائل نظامی از ایشان اطاعت می کردیم . ما رفتیم ومنزل مورد نظر را محاصره کردیم و قرار شده که من به بالای پشت بام بروم و مواظب باشم که کسی از مسیر پشت بام فرار نکند و قرار بود که خودبرادر آزادی زنگ درب منزل مورد نظر را بزند که کار بسیار خطرناکی هم بود به همین دلیل به برادر آزادی گفتم اگر اجازه بدهید من درب منزل را می زنم وشما درعوض به جای من در بالای پشت بام که خطر کمتری دارد مراقب باشید ومسئولیت مرا به عهده بگیرید . اما حسن با توجه به شجاعت و شهامتی که داشت پیشنهاد مرا قبول نکرد و ما همگی درمحل استقرار مان مستقر شدیم و فکر می کنم حدوداً ساعت 30/11 یا 12 شب بود که حسن درب منزل را زد و گویا کسانی که داخل منزل بودند متوجه حضور ما شده بودند بنابراین با سلاحهای خودکار به سمت ما شلیک کردند ودرگیری آغاز شد البته ما هم با سلاحهای خودکار به سمت آنها تیراندازی می کردیم اما چونکه آنها موقعیت بهتری داشتند خطرات بیشتری ما را تهدید می کرد به همین دلیل حسن به من گفت : به مرکز بی سیم بزنید که مقداری برای ما نارنجک بفرستد چونکه می خواهیم با نارنجک وارد عمل شویم . زمانیکه نارنجکها رسید برادرآزادی نارنجکها را یکی پس از دیگری به داخل خانه انداخت که در کل فکر می کنم پنج یا شش تا نارنجک و گاز اشک آور به داخل منزل انداختیم تا از شدت درگیری کاسته شود اما بعضی از این نارنجکها عمل نکرده بودند چونکه زمانیکه نارنجکی را می انداختیم متوجه شدیم که دو انفجار صورت گرفت و ما می فهمیدیم که نارنجک قبلی عمل نکرده بوده است . حدوداً ساعتهای 30/4 یا 5 صبح روز بعد بود که دیگر دیدیم شلیکی از طرف مقابل صورت نمی گیرد به همین دلیل برادر حسن آزادی به بالای پشت بام آمد که از درب آنجا وارد منزل شود که ببیند چه اتفاقی افتاده است البته آن زمان چونکه هنوز هوا کاملاً روشن نشده بود من به برادرآزادی گفتم هنوز هوا روشن نشده و داخل منزل هم تاریک است و همانطور که خودتان هم متوجه شده اید بعضی از این نارنجکها که خودمان انداخته ایم عمل نکرده اند و هر لحظه احتمال دارد که با کوچکترین مسئله ای منفجر شوند بنابراین بهتر است چند لحظه ای صبر کنید که هوا روشن تر شود که بهتر بتوانید ببینید اما حسن قبول نمی کرد و می گفت نه من خودم به تنهایی می روم وهیچکس هم نمی خواهد به همراه من بیاید و من می خواهم از تاریکی هوا استفاده کنم و به داخل منزل بروم . درهر حال ما هر کاری کردیم که بتوانیم جلوی حسن را بگیریم نتوانستیم و نهایتاً حسن به داخل رفت و دید که همه ی افرادی که داخل این خانه بودند به هلاکت رسیده اند و هیچکدام از آنها زنده نمانده اند .
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید حسن آزادی
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5423419