لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
انس باقران-تقید به پیروی
موضوع
توانايي جسمي رزمي
راوی
غلامرضا سالاری
متن کامل خاطره
در منطقه عملاتی والفجر 4 پنجوین عراق به اتفاق برادر آزمایش و تعدادی دیگر جهت شناسایی رفته بودیم همین طور که داشتیم می رفتیم تا این که به روستایی رسیدیم که خانه های چوبی و کوهستانی داشت در آنجا یک دلهره برایمان حاکم شد چون فکر کردیم حتما در این روستا عراقی ها مستقر هستند نزدیک روستا که رسیدیم دیدیم صدای هوی هوی چند سگ می آید ابتدا مقداری تأمل کردیم و گفتیم نکنه این سگ ها تله ای باشد نگهبان باشند وقتی موارد را بررسی کردیم دیدیم نه این سگ ها فقط صدایشان می آید یک مقدار جلوتر رفتیم دیدیم دو سگ هستند که این ها را بسته اند با دیدن این وضعیت بیشتر مشکوک شدیم گفتیم بالاخره کسانی هستند که این ها را بسته اند می خواستیم برگردیم دیدیم مأموریت ناتمام می ماند نهایتا دل به دریا زدیم و توکل بر خدا کردیم و گفتیم با این سر و صدایی که سگ ها راه انداختند اگر کسی می بود بیرون می آمد یک مقدار ی جلوتر رفتیم دیدیم کسی نیست دیدیم این سگ ها هم نحیف و لاغر هستند معلوم بود چند روز است که اینجا بسته اند آب و غذایی به آنها نرسیده بود یک مقدار بیسکویت همراهمان داشتیم می خواستیم این بیسکویت ها را به آنان بدهیم که آزمایش پیش قدم شد بعد آزمایش گفت : بچه ها بیائید کار دیگری انجام دهیم- یک لحظه یادمان رفته بود که در خاک عراق هستیم و ماموریت شناسایی داریم - بیا ئیم آیه ی آخر سوره ی کهف را بخوانیم و به این بیسکویت ها بدمیم و بدهیم این سگها بخورند اینها رام می شوند یادم است آزمایش قرآن جیبی اش را را در آورد آن آیه را دسته جمعی خواندیم و دادیم یکی از سگ ها خورد این سگی را که بیسکویت دادیم بازش کردیم خدا را شاهد می گیرم فکر می کردی این سگ 20 سال است ما را می شناسد با سر و دم تشکر می کرد ما راه افتادیم آن سگ دیگر هم ساکت شد-به سمت ماموریتمان این سگ دنبال ما آمد چندین بار هیبت زدیم تا برگردد ولی برنگشت از آن روستا که رد شدیم به یک جاده شوسه ای رسیدیم که معلوم بود راه مواصلاتی دشمن است 20 متر که جلوتر رفتیم دیدیم صدای یک ماشینی می آید که دارد سر بالایی می آید و مرتب دنده عوض می کرد یک لوله ای گذاشته بودند خود عراقی ها سریع رفتیم داخل لوله - قطر لوله زیاد بود و به حالت سینه خیز جا شدیم - این سگ هم آمد سر لوله جایی که عراقی ها فکر نمی کردند کسی آنجا باشه این ماشین آمد و از پل رد شد یک مقدار از آن طرف تر که رفت یکی از بچه ها نگاه کردند گفتند یک جیپی است که چهار سرنشین دارد دو نفر جلو نشسته ان و دو نفر هم عقب با لاخره مجددا مارا همان راه را ادامه دادیم تا آن ارتفاعی که به ما گفته بودند شما روی آن ارتفاع که برسید دو تا سنگر است شما در آن سنگر ها می توانید قرار بگیرید تأمین خودتان را هم داشته باشید ما رفتیم و مأموریتمان را انجام می دادیم و بر گشتیم در بر گشت این سگ دیگر در آن روستا نایستاد و همراه ما آمد تا این که به رودخانه رسیدیم و قرار بود از رود خانه رد بشویم ساعت 3 بعد ظهر بود از دره آمدیم می خواستیم وارد رود خانه بشویم به سمت راست نگاه کردیم چون آب از سمت چپ ما حرکت می کرد دیدم حدود 50 عراقی در اطراف استخر مسلح بعضی ها لخت و بعضی ها نیمه لخت در همان آب سرد آبتنی و شاید استحمام می کردنددر مسیر رفت چون صبح بود و تاریک متوجه اینها نشدیم یک لحظه به فکر فرو رفتیم و با خودمان گفتیم موقع برگشت این عراقی ها از کجا می خواهند برگردند خیلی هم خسته بودیم همه ی ما آنجا نشستیم یک نفر جلوی آن دره نگهبانی می داد که عراقی ها کجا می خواهند بروند یک دفعه دیدیم صدای غرش عجیبی از انتهای شیاری می آید صدای غرش به نحوی بود که بیهوش شدم وقتی به خودم آمدم دیدم هر کسی به تناسب رنگش مثلا آزمایش آدم سبزه ای بود خیلی سیاه شده بود ایشان به ما می گفت رضا خیلی قرمز شده ای هر کرام ما به شکلی تعادلمان را از دست داده بودیم کم کم که به خود آمدیم یواش یواش رفتیم بالا دیدیم در انتها ی این دره یک تانک عراقی مستقر است این تانک بی انصاف هم هر لحظه یک گلوله می زد بعد از این اتفاق دیدیم این عراقی هایی که توی آب بودند لباس پوشیدند و از آن ارتفاعی که روبرو بود بالا رفتند زمانی که می خواستیم از رود خانه شیلر رد شویم نزدیکیها ی غروب بود ما به خط خودمان رسیدیم دیدیم برادرها با ماشین دنبالمان آمده اند و نگران هستند که گروه قبلی آمدند ،چرا شما نیامدید.
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید علیرضا آزمایش
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5425144