لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
احساس مسؤلیت
موضوع
احساس مسؤليت
راوی
زیاده سلطانی
متن کامل خاطره
خاطره ای که به یاد دارم این است که یک روز از رادیو اعلام کردند که در جبهه های جنگ احتیاج به نیرو دارند دیدم همسرم علی آسائی بلافاصله خود را آماده جبهه رفتن کرد و به ایشان گفتم : زن و بچه و زندگی ات را ترک می کنی که چه شود؟ شما نباید بروید و پیش ما بمانید اما ایشان می گفت : پس چه کسی باید برود مگر نشنیدی که در جبهه به نیرو نیاز دارند و ما باید برویم تا شما در آسایش زندگی کنید . بعد وسابلش را جمع کرد و داخل ساکش گذاشت و هنگام جبهه رفتن گفت: وحید پسرم جانشین من است . از او خیلی مراقبت کنید و اگر من دیگر برنگشتم و شهید شدم ، مرد خانه پسرم وحید است.
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید علی آسایی
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5424855