لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
تواضع و فروتنی
موضوع
تواضع و فروتني
راوی
حمید دکترحبشی
متن کامل خاطره
در عملیات بدر، قرار بود برای سرکشی از نیروهایی که در خط مقدم با دشمن درگیر بودند، همراه سید علی ابراهیمی با موتور جلو برویم. بعد از مهیا شدن برای حرکت، به سمت خط راه افتادیم. وارد جادة خندق شده و به طرف سه راهی شرق دجله می آمدیم. سید با سرعت حرکت می کرد، در حین حرکت ناگهان لاستیک موتور داخل گودالی افتاد و کلاه آهنی من از سرم پرت شد. باد، آتن بی سیم را پشت من قرار داد، به سمت عقب می برد و نزدیک بود من نتوانم خودم را روی موتور کنترل نمایم. به همین خاطر سرم را خم کرده و روی شانة سید گذاشته بودم تا بتوانم آنتن بی سیم را از پشت با دست بگیرم. سید گمان کرد من به علت ترس، این وضعیت را به خودم گرفته ام، خوب دشمن هم منطقه را با گلوله های خمپاره و کاتیوشا زیر آتش گرفته بود. سید با لحن تندی گفت: چه کار می کنی، "سرت را عقب ببر" من آن لحظه به خودم جرأت ندادم که بگویم علت این است. آن روز گذشت. یکروز که فرصتی پیش آمد و سیّد را دیدم، جریان آن روز را برایش توضیح دادم. وقتی جریان را فهمید، سعی داشت خودش را روی پای من بیندازد و عذرخواهی کند. من خجالت کشیدم، زیر شانه هایش را گرفتم و او را بلند کردم و گفتم: سید چکار می کنی؟ مرا شرمنده می کنی؟ گفت: آن روز، اشتباه فکر می کردم، با خودم می گفتم تو در آن شرایط ترسیده ای، به همین خاطر با آن لحن با تو برخورد کردم و تو حرفی نزدی و اعتراضی نکردی، چون سید کسی نبود که بخواهد اقدامش را توجیه کند، وقتی به اشتباه خودش پی برد، با اینکه فرمانده بود، اما از من معذرت خواهی کرد.
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید سیدعلی ابراهیمی
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5422679