لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
دعا و توسل جمعی
موضوع
دعا و توسل جمعي
راوی
رضا مجیدی
متن کامل خاطره
یادم می آید یک دفعه که از مرخصی به اهواز برمی گشتیم در قطار بیشتر کوپه های آن نیروهای گردان ما بودند ولی مسافران عادی هم در قطار بودند. در کوپة بغلی ما چند جوان بودند که نوار گذاشته بودند و دست می زدند. آقا اسماعیل برای اینکه روی این مسائل حساس بودند و حتی می خواست در قطار زیارت عاشورا برگزار کند به پیش رئیس قطار رفت و با او صحبت کرد تا راضی بشود، بالأخره قرار شد همة بچه ها به رستوران قطار بروند. در آنجا همگی روی زمین نشستیم و زیارت عاشورا را شروع کردیم ولی آن جوانها هنوز مشغول نوار گوش دادن بودند و مزاحم مراسم ما می شدند. آقا اسماعیل رفت و با آنها صحبت کرد و آنها را راضی کرد که این کار را نکنند و به جمع ما بپیوندند و ما را در زیارت عاشورا همراهی کنند تا از فیض آن بهره مند شوند. بعد از آنکه ایشان کلی برای آن جوانها دلیل منطقی آورد بالأخره آنها راضی شدند که ضبط خود را خاموش کنند. اینقدر خواندن این زیارت عاشورا در بقیة مسافران هم تأثیر گذاشت که بعد از چند لحظه دیدم همة آنها به طرف محل برگزاری زیارت عاشورا آمدند و ما را در خواندن دعا همراهی کردند و از این کار استقبال عجیبی شد. خیلی از مسافران از شخصیت آقا اسماعیل خوششان آمده بود چون تأثیرپذیری او بر روی دیگران واقعاً مثبت و مثمر ثمر بود.
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید اسماعیل بابوریان
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5421624