لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
آخرین جملات شهید
موضوع
آخرين جملات شهيد
راوی
حسین قیصری
متن کامل خاطره
به یاد دارم در عملیات خیبر در جزیره ی مجنون بود که توسط هواپیماهای عراقی مورد بمباران شیمیایی قرار گرفتیم. در این عملیات من و شهید احمد پردل در اثر بمباران و آلودگی زیاد مواد شیمیایی از ناحیه ی سر و صورت و پشت مجروح شدیم و هر دو به بیمارستان انتقال داده شدیم. در آخرین لحظات حیات شهید احمد پردل من در کنارش بودم که ایشان اول از همه در مورد امام صحبت کردند و گفتند: امام را تنها نگذارید و همیشه گوش به فرمان امام باشید. بعد از آن در آخرین لحظات وداع دستهایشان را باز کرد و ذکر یا زهرا سلام الله علیها و یاد محمد را بر لب داشتند و به من گفتند: بروید بیرون از اتاق . گفتم: احمد جان مگر از من حرف بدی و ناراحت کننده ای شنیدی که بیرونم می کنی؟ دوست دارم در کنار تو باشم و برای آخرین بار رویت را ببوسم . ایشان فریاد زد و گفت: مگر نمی بینی مهمان شریف و محترمی دارم راه بده که جلو بیاید!. من به طرف درب اتاق خیره شدم اما کسی را ندیدم. گفتم: احمد جان غیر از من، این جا کسی دیگر نیست، ایشان دوباره گفتند مگر نمی بینی: که آقا دارند می آیند و در همین هنگام بود که یک نفس عمیق کشید و چشمانش را بست و دیگر باز نکرد که من شروع به گریه و زاری کردم و با بلند شدن سر و صدای من دکتر سریع ، خودش را به اتاق و بالای سر احمد رساند. نگاه کرد و متاثر شد و گفت: بنده ی خدا تمام کرده است و در آنجا فهمیدم که شهدای ما در آن لحظات آخر آقا به فریادشان می رسد و شربت شهادت را به آنها می دهد و به آرزوی دیرینه شان می رساند. آری احمد پردل در آخرین لحظات عمرش دعوت حق را لبیک گفت و دار فانی را وداع کرد.
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید احمد پردل
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
4997864