لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
پیش بینی شهادت
موضوع
پيش بيني شهادت
راوی
علی طلوعی
متن کامل خاطره
یادم هست یک روز ما با شهید محمد رضا پیله وران معاونت و احد اطلاعات لشکر از برادران مشهد و برادر دلبریان مسئول یکی دیگر از گروهانهای غواص و شهید قوام فرمانده گروهان 3 غواصمان راه افتادیم تا برویم منطقه را از نزدیک ببینیم. منطقه نهر خین و حاشیه جزیره بوارین بود که می بایست فردای آن در لحظه مقرر به این خط حمله گسترده و جزیره بوارین عراق را تصرف کنیم . ما در روز ساعتها ی9 الی 8 صبح با ماشین بسوی منطقه رفتیم . از آنجائیکه شناخت زیادی نسبت به معنویات شهید قوام پیدا کرده بودم و مطمئن بودم که با آن روحیات در این عملیات شهید خواهد شد . چرا که می گفتیم شاید روحش دیگر طاقت ماندن در این دنیای خاکی را نداشته باشد لذا یادم هست سوار ماشین که شدیم در فکر ایشان بودم و مثل اینکه بدانم ایشان شهید می شود کنجکاوی می کردم تا ببینم شهید قبل از شهادتش چه حالاتی دارد . وقتی نگاه او کردم آنقدر چهره عرفانی بخود گرفته بود که شاید من نتوانم آن حالات را وصف کنم . ما با بقیه برادر داشتیم می خندیدیم و صحبت می کردیم و ایشان صورتش را در حالی که لبخندی بر لب داشت بطرف آسمان گرفته بودو گویی در آسمان کسی و یا چیزی را می دید . بخاطر دارمچند شب قبل هم که روی عملیات کربلای چهار کار می کردیم آخر های شب که می آمدیم بخوابیم من در محوطه پایگاه به ایشان گفتم : برادر قوام خلاصه ما را از یاد نبری و ما را هم شفاعت کن ...... ایشان یکسره شکسته نفسی کردند اما چیزی بود که کاملا مشهود بود .
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید سیدعلیرضا قوام
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5423394