لطفا کمی صبر کنید
نمایش خاطره
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
معاونتها
معاونت ادبیات
فناوری اطلاعات
معاونت هنری
معاونت جمعآوری
معاونت پژوهش
مجتمع آیهها
معرفی کوتاه مجتمع آیهها
نمایشگاه از هبوط تا ظهور
سالنهای همایش
منطقه عملیاتی کربلای5
پیوند ها
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
نمایش خاطره
عنوان
عشق به جهاد
موضوع
عشق به جهاد
راوی
حسین مهدی آبادی
متن کامل خاطره
روزیکه من به عنوان بسیجی عازم به آموزش جهت رفتن به جبهه بودم و در پادگان بسیج نخریسی بودم که مجید همراه ما بدون معرفی نامه آمد . برادری بنام یعقوبی بود که مسئول اعزام نیروی آنجا بود . بعد از اینکه اسامی خوانده شد و بچه ها سوار ماشین شدند که به پادگانهای آموزشی برویم ایشان و دو سه نفر دیگر فاقد برگه معرفی نامه بودند . مجید برادی یعقوبی را طوری گرفته بود و اشک می ریخت که من را ببرید . آقای یعقوبی نه نمی شود . باید بروی پرونده تشکیل بدهی و معرفی نامه بیاوری و هم اینکه جثه ات کوچک است ولی خیلی فعالیت کرد و نشد . و وقتی ما سوار اتوبوس شدیم تا راه بیفتیم دیدم که مجید سوار اتوبوس شد. من به عنوان برادر بزرگتر به ایشان گفتم : که آقای جان آمدن شما فایده ای ندارد . به هر حال آنجا معرفی نامه می خواهند. . ولی ایشان همراه ما به تربت جام که محل آموزش بود و با اصرار فراوان یک شب رو آنجا ماند. و فردا که بر اساس معرفی نامه ها ، گروهبندی کی کردند. ایشان نتوانست بیاید . ولی به من گفت : که من می روم آموزش ، مطمئن باش. همین طور هم شد و وقتی من به مشهد آمدم فهمیدم که ایشان به بجنورد رفته برای آموزش و بعدش هم که در کردستان به درجه رفیع شهادت رسید.
شهید مرتبط با این خاطره:
شهید مجید مهدویاندلاور
کلیه حقوق این پایگاه، متعلق به پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا می باشد.
Copyright © 2014 - Design and Powered by
Pejvak Soft
بازدید کل :
5425646